شیطنتهای علی و دانی
علی دانی وقتی نی نی بودن این علی کوچولوی مامان اینم دانی شیطون مامان اینم هر دوتاشون که پا توی کفش بزرگترا کردن اینجا برق رفته منم از علی کوچولو عکس گرفتم اینم دانی فسقلی در تاریکی مامان قربون اون خنده هاتون بشه اینجا با لوازم آرایشی خودم نقاشی صورت انجام دادم ...
نویسنده :
مامان مریم
1:02
مادرانه
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یک مامانی بود توی یک شهر شلوغ که تنها و غریب بود زندگی میکرد ...ازخدا خواست به اون نی نی بده تا از تنهایی دربیاد ...خدای مهربون که صدای مامانی رو شنید دوتا نی نی به اون داد که در تاریخ 24/12/86 ساعت 8:30 صبح به دنیا اومدن مامانی اسم یکی رو علی گذاشت بابایی اسم اون یکی رو دانیال گذاشت تنهایی های مامانو حسابی پر کردند ...خلاصه مامانی با سختیهای زیادی اونارو بزرگ کرد ...چه روزایی که دوتایی با هم گریه میکردن ...باهم دندون درمیاووردن ...باهم میخوابیدن ...با هم مریض میشدن و مامانی تا صبح کنار اونا بود و بابایی با اینکه صبح میخواست سرکار بره کمک مامانی میکرد ...خیلی سخت بود ... یه...
نویسنده :
مامان مریم
0:11